اعتدال در قرآن:
در قرآن برای بیان مفهوم اعتدال از واژة قصد استفاده شده است، البته واژگانی چون وسط، سواء، حنیف نیز به این معنا به کار رفته است؛ ولی بیشترین کاربرد مفهوم و اصطلاح را میتوان در واژه قصد و اقتصاد یافت. در آموزههای قرآن اقتصاد و اعتدال در هر امری پسندیده شمرده شده و بسیاری از آموزههای دستوری قرآن برای ایجاد اعتدال در قوای انسانی و مهار و کنترل و هدایت آن به سوی اعتدال وارد شده است. در ارزش و اعتبار اعتدال و میانه روی همین بس که راه راست در قرآن به عنوان راه میانه از آن یاد شده است و در آیهای[5] از زبان حضرت موسی(ع) این آرزو بیان میشود که راه میانه راه درست هدایتی است.
حتی حضرت ابراهیم دین خویش را دین اعتدال و میانه برمیشمارد و از آن به حنیف یاد میکند تا بفهماند که میانه روی تا چه اندازه اصالت داشته و مهم میباشد. خداوند در بیان ویژگیهای دین ابراهیمی که از اصالت خاصی برخوردار میباشد میفرماید:
«ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه موحدی خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود.»[6]
ميدانیم که دو شریعت کنونی یهودی و مسیحی در دو سوی افراط و تفریط قرار گرفتهاند؛ یکی در اوج ظاهر گرایی و دیگری در اوج باطن گرایی است؛ یکی به دنیا و قوانین بسیار پای بند است و قوانین سخت و بلکه شدید بسیاری دارد و آن دیگری در بعد قوانین بسیار نرم و آرام به گونهای که گویی قوانین ندارد. یکی کاملاً زمینی است و آن دیگری کاملاً اخروی و آسمانی. از این رو بیان میشود که دین ابراهیم دین وسط و میانهای بوده که از افراط و تفریط به دور بوده است. به هر حال دین اسلام که همان دین ابراهیمی است نیز در تعبیر قرآنی از این اعتدال بهره برده است و آموزههای آن به دور از هرگونه افراط و تفریطی است.
امت اسلام امتی میانه و معتدل است. خداوند از امت اسلام به امت وسط و میانه یاد میکند و آنان را بهترین امتی میداند که در روی زمین ایجاد شدهاند:
«همانگونه که (قبلةشما یک قبلة میانه است) شما را نیز، امت میانهای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط) تا بر مردم گواه باشید و..»[7]
این امت، امتی است که اصل اساسی آن اعتدال و میانه روی در همه چیز و همه کار است و از این رو امت نمونه میباشند:
«شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند....»[8]
با توجه به گزارش قرآن و آموزههای قرآن میتوان دریافت که امت اسلام به معنای امت قرآنی و جامعة برتر در حوزة عقیده و رفتار امتی معتدل و میانهای هستند. از این رو، نه اهل زیاده روی در امور اقتصادی و سیاسی هستند و نه اهل کوتاهی کردن در این مسایل. در رفتار و گفتار و اقتصاد و خوراک خود اعتدال و میانه روی را مراعات میکنند و در اعمال عبادی نیز راه افراط و تفریط را نمیپیمایند.
گام استوار و نرم برداشتن و مانند آن از اموری است که بیانگر اعتدال در رفتار و گفتار است. افراد معتدل در طریق عبادت راه میانه میپیمایند و برخود سخت نمیگیرند و خود را به رنج نمیافکنند:
«ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی. آن را فقط برای یادآوری کسانیکه (از خدا) میترسند نازل ساختیم.»[9]
امام صادق(ع) دربارة این آیه میفرماید:
«خداوند به جهت به رنج افتادن پیامبر(ص) در نمازگزاری از او خواسته شده که چنین نکند و راه اعتدال را در عبادت در پیش گیرد».[10]
در اين روز زيارت امام حسين (ع) مستحب است و اين زيارت، همانا خواندن زيارت اربعين است كه از امام عسكري (ع) روايت شده كه فرمود: " علامات مؤمن پنج چيز است، پنجاه و يك ركعت نماز فريضه و نافله در شب و روز گذاردن و زيارت اربعين كردن و انگشتر بر دست راست كردن و جَبين را در سجده بر خاك گذاشتن و بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ را بلند گفتن است."
شيخ طوسي سپس متن زيارت اربعين را با سند به نقل از حضرت صادق (ع) آورده است:
السلام علي ولي الله و حبيبه، السلام علي خليل الله و نجيبه، السلام علي صفي الله و ابن صفيه.........
اين مطلبي است كه شيخ طوسي، عالم فرهيخته و معتبر و معقول شيعه در قرن پنجم درباره اربعين آورده است.
طبعا بر اساس اعتباري كه اين روز ميان شيعيان داشته است، از همان آغاز كه تاريخش معلوم نيست، شيعيان به حرمت آن، زيارت اربعين ميخواندهاند و اگر ميتوانستهاند مانند جابر بن عبدالله انصاری بر مزار امام حسين (ع) گرد آمده و آن امام را زيارت ميكردند.
عدد چهل (اربعین) دارای راز و رمز خاصی است. حضرت مریم 40 سال به ریاضت نشست از دامانش یک مسیح به عالم هدیه شد. زهرا اطهر(س) 40 روز به ریاضت نشست از دامانش یازده ستاره درخشان به عالم هدیه شد، موسی کلیم الله(ع) 40 روز در کوه طور به راز و نیاز پرداخت و پیامبر خاتم در 40 سالگی به پیامبری مبعوث شد و حال در اربعین (چهلمین) روز از بزرگترین حادثه دلخراشی که در تاریخ بشر رخ داده، قرار داریم. روزی که حسین(ع) و یارانش در دشت نینوا حماسهای آفریدند که افلاکیان را به نظاره واداشت.
در فاصله 40 روز از عاشورای حسینی (ع) تا اربعین حسینی (ع) حوادثی شکل گرفت که سرآمد حوادث و اتفاقات تاریخ بشریت خواهد بود. در روز عاشورا در برابر سالار شهیدان و 72 از یاران و اصحاب آسمانیاش، چندین هزار کفتار خون آشام و ددمنش به دستور جلادی چون ابن زیاد صف آرایی کردند.
و این عجب اتفاقی است و بازی روزگار که پاکترین انسانهای عالم را در برابر پلیدترین موجودات زمان قرار میدهد. بهترین خلق خدا در مقابل بدترین خلق خدا اما چه میتوان گفت که عاشورا است و باید چنین باشد، و امام حسین (ع) خود میداند که حماسه این روز به همه نسلهای عالم و به همه اندیشهها منتقل میشود، به زبان عام بشریت فریاد بر میآورد که «اگر دین ندارید، لااقل آزاده مرد باشید».
سرور آزادگان جهان در دشت نینوا بزرگترین دانشگاه شهادت، آزادگی، عدالت و ... را در عالیترین مقایس و تخصص برای بشریت تا ابد تشکیل میدهد. شامگاهان همین روز کهکشان همه این ستارگان تابناک بر خاک نینوا افتاده در حالی که خورشید در افق فرو رفته که اگر هم بود در برابر نور آنها محو میشد.
رجالههای مقابل امام و اصحابش و پدیدآورندگان این همه قساوت و شقاوت، دست بردار نبودند. اهل بیت امام را با خشونتی عجیب به طرف کوفه و نهایت به مجلس ابن زیاد وارد کردند و آنگاه که پسر مرجانه از ابهت زینب کبری (س) او را شناخت ولی به زعم خودش و از روی سیاست عمدا خود را به جهالت میزند و نام او را جویا میشود؛ خواهر حسین (ع)، زینب کبری (س)، دختر علی (ع) و پاسدار ولایت قدر این موقعیت را میداند. ناگاه گویی صدای مبارک علی (ع) در مسجد به گوش میرسد؛ او دست به چنان افشاگری زد که هولناکترین ضربه بر قدرت ابن زیاد و بالاتر از آن بر حکومت بنیامیه وارد آمد.
این خطبه آنچنان موثر و کارساز و به موقع بود که ابن زیاد خواست فرمان قتل حضرت زینب (س) را صادر کند، اما از ترس پیامدهای این رسوایی و مواخذه یزید، ناچار شد کاروان را سریعتر برای سفر به شام آماده کند و خود را از معرکه کنار بکشد و یزید را درگیر ماجرا سازد و همین کار را هم کرد.
کاروان وارد شام شد و به طرف مسجد حرکت کرد. در حالی که یزید سر مبارک امام حسین (ع) را پیش روی خود قرار داده بود، با سیاست پیشگی به توجیه جنایات خود پرداخت. این بار زین العابدین (ع) - که به خواست خدا زنده مانده بود تا رسالت کربلا و زینب (س) را به پایان رساند - اجازه خواست با مردم سخن بگوید. یزد به شدت مخالفت کرد.
اطرافیان یزید اصرار میکردند و به زعم آنان این امام به ظاهر بیمار و شخصی که این همه رنج کشیده در برابر این مجلس عظیم چه سخنی میتواند بگوید؟! در عوض گفتهها و ادعاهای آنها بهتر شکل خواهد گرفت. ولی یزید میدانست که زین العابدین (ع) چه قدرتی در سخن و چه شجاعتی دارد و گفتار و خطبه او میتواند زلزلهای برپا کند. اما اضطراب و پریشانی مجلس و شک و تردید و اصرار مردم و فشارهای اطرافیان که عمق مساله را درک نمیکردند، یزید را مجبور به قبول این درخواست امام سجاد(ع) کرد.
امام بر بالای منبر رفت و خطبهای خواند که پردهها را درید و رسواییهای حکومت جبار و خودکامه بنی امیه که خود را وارث و خلیفه پیامبر میدانستند را افشار کرد که اینها نه وارث و خلیفه پیامبر بلکه قاتل فرزندان پیامبر و غاصبان ولایت هستند. به این ترتیب تیر خلاص را بر مغز حکومت امویان که در کوفه از خطبه حضرت زینب (س) به سختی مجروح شده بود، وارد کرد.
از همین لحظه ماجرا صورت دیگری به خود میگیرد. البته یزید هم از این به بعد به سرعت لحن کلام خود را عوض میکند. اشک تمساح میریزد و در همه جا سخن میراند که به این همه شرارت در کربلا راضی نبوده و گناه را به گردن پسر مرجانه، عمر سعد، شمر و دیگر دژخیمان میاندازد و حالا با گذشت زمان کمی، موقعیت جدید اهل بیت(ع) به نحوی است که میتواند کاروان اسیران کربلا به طرف نینوا وادی عشق و شهادت باز گردد و در اربعین به کربلا میرسند.
اینجاست که نام اربعین نه به مفهوم عام (40) بلکه به مفهوم خاص یعنی اربعین حسین(ع) در تاریخ ماندگار میشود و اربعین، اربعین میشود. اربعین، چهلمین روز از غروب ظاهری خورشید آسمان شهادت و سومین اختر آسمان ولایت و فرزند خورشید ولایت و امامت است.
اربعین شکل میگیرد فقط با نام حسین(ع) و از این روز فرصتهای بعدی فراهم میآید که هم زینب کبری (س) و هم حضرت سجاد (ع) آنچه را که باید و میشود گفت برای مردم و تاریخ بیان کنند.
اربعین طلیعه همه آزادیها و عدالتهای بشر است. اربعین سرلوحه آزادی خواهی و عدالت جویی و پیام آزادی و عدالت به همه آزادی خواهان و عدالت جویان بشریت است. اربعین نمونه بارز و عینی این حقیقت است که ظلم پایدار نیست و در اربعین بزرگترین خیمه مظلومیت به دفاع از آزادی و عدالت طلبی برپا میشود تا روزی که آخرین منجی عالم بشریت به فریادمان برسد. اربعین، اربعین است. اربعین خود کثرت و نهایت کامل همه آزادیهای به حق انسانهاست.
اربعین حسینی، جویبار همیشه جاری عاشورا، روز شهادت حماسه سازان و اربعین، روز زیارت مرقد عاشورا سازان است. عاشورا، خروش خون حسین(ع) است و اربعین، پژواک این فریاد ظلم شکن است.
عاشورا و اربعین، نقطه ابتدا و انتهای عشق نیست؛ بلکه چله عارفانه تشیع سرخ علوی است.
عاشورا تا اربعین، نقطه اوج عشق حسینی است و در این چهل روز، حسین(ع) تنها سخن محافل است تا در طول عمر انسان، بهانه بیداری و ظلمستیزی باشد.
عاشورا، زمانه خون و ایثار است و اربعین، بهانه تبلیغ و پیمان. در عاشورا، حسین(ع) با تاریخْ سخن گفت و در اربعین، تاریخ پای درس حسین(ع) نشست.
عاشورا روز کشت "خون خدا" در کویر جامعه ظلمزده است و اربعین، آغاز برداشت نخستین ثمره آن.
آری، اربعینْ فرصتی برای اعلام همبستگی با عاشوراست. هر اربعین حسینی، قاصد حماسه ای ماندگار، پیامدار استعلای ایمان، نشانهای از شکوه عشق، و برگ همیشه سبزی بر درخت هماره سرخ شهادت است.
اربعین یک واژه نیست؛ کتابی قطور و پرماجراست. کتابی که گذر زمان و حادثههای زمین، هرگز نمیتواند نوشتههای آن را محو کند و البته کهنگی در آن راه ندارد.
اربعین، هنرنامه مصوّر آرمان گرایی و حق یاوری است. اربعین، نشانهای بر اعتلای دین و بالندگی زمزمههای دعا و تلاوت قرآن در شب عاشورای حسینی است.ر
اربعین، صدای عدالت و صداقت، و شاخههای درخت آزادگی است که از خاک کربلا روییده و تا ژرفای روزها و روزگاران ریشه دوانیده است.
اربعین، جویبار همیشه جاری و سرخ تاریخ، و جوشش چشمههای خون خداوند از چهار سوی عالَم است
این صفاتی که فطرت، به خوبی آنها شهادت میدهد و امامان معصوم(ع) از آنها مدح و تمجید کردهاند، باید در وجود یار و یاور مهدی(عج) باشد. مانند سه صفتی که در این روایت شریف آمده است.
امام صادق(ع) میفرمایند: «سرور خلقهای نیک وخوب، سه خصلت است؛ اهل انصاف بودن، مواسات با برادران دینی و همواره به یاد خدا بودن.» پس اوّلین سیّد و سرور اعمال، انصاف است. انسان باید در همه چیز اهل انصاف باشد؛ در داوری میان دیگران، در گفتار، در معامله، در روبهرو شدن با مردم، در نگاه و در هر جایی که بشر در آنجا به رعایت انصاف نیاز دارد.
همین صفت انصاف داشتن اگر در انسان به وجود آید، ربط معنوی و روحی میان او و امام زمان(عج) برقرار میشود، داستان پیرمرد قفل ساز که به سبب همین منصف بودن، خدمت امام زمان(عج) میرسید، معروف است.
دومین عملی را که آقای اعمال شمردند، مواسات با برادران دینی است؛ یعنی به آنها در مسائل مالی کمک برساند و یاری کند. خیلی بد است که در میان مسلمانان، شخصی ورشکست شود و کارش به زندان بکشد، امّا همة اطرافیان او میلیونها تومان پول داشته باشند! آیا با این وضع میشود توقّع داشت که از یاران حضرت مهدی(عج) بود؟! حضرت میفرمایند: «این دوست من است، چرا گرفتاری او را حل نکردید؟!» اولیای خدا در زندگی مواسات داشتند. امامان معصوم(ع) اهل مواسات بودند.
سومین عمل برجسته، به یاد خدا بودن در همه حال است. چه در خلوت و چه در جلوت؛ چه در میان مردم و چه دور از مردم؛ چه در بیداری و چه در خواب! یاد قلبی و باطنی خدا را در همه حال داشته باشید.
با توجّه به این روایات، روشن میشود که یاران حضرت مهدی(عج)، دارای چنان ویژگیها و اوصاف برتر و کمنظیری هستند که به حق در این مقام و موقعیّت قرار گرفتهاند و بدین جهت نقش مهمّی در پیروزی آن قیام جهانی خواهند داشت.
تذکّر این نکته ضروری است که ظهور حضرت موقوف به انقضای اجل و سرآمد حکمت وتحقّق شرایط و ظهور علامات است؛ زیرا غیبت حضرت را مدّتی است معلوم و حجاب را مصلحتی و ظهور را شرایطی.
دومین ویژگی یاران امام زمان(عج) تهذیب نفس و خودسازی است. در اسلام، یک منطقة ممنوعه داریم و یک منطقة قُرق. منطقة ممنوعه، گناه است و منطقة قرق شده، مکروهات و شبهات.
دوری از گناه، تقوا و دوری از مکروهات و شبهات، ورع نام دارد. اگر کسی بگوید: میروم و در مرز سرزمین گناه میایستم و گناه نمیکنم بداند که شیطان میآید و آرام به گناه هلش میدهد!
برای حفظ خودمان، باید یک سری مستحبّات را انجام دهیم. مستحبّات، بازوی واجبات است و باید یک سری مکروهات را هم ترک کنیم. دوری از مکروهات، به دوری از حرام و گناه کمک میکند.
پس امام صادق(ع) میفرماید: «هر کس میخواهد از یاران مهدی(عج) باشد، علاوه بر ترک گناه، باید از شبهات هم دوری کند؛ یعنی مواظب باشد که هر چیزی که در آن شبهة عقلی وعرفی است (نه شبهة برخاسته از وسوسه!) مرتکب نشود.»
ترک شبهات میان انسان و امام زمان(عج) سنخیّت و تشابه به وجود میآورد. البتّه حضرت(ع) درجات و مقاماتش بینهایت است و این یک درجه از آنهاست. ایشان دریای تقوا و ورع هستند و اینها که ما گفتیم، یک قطره بود. باید قطره شد، آنگاه به دریا پیوست!
نکتة جالب دیگری که از این قسمت از روایت میتوان استفاده کرد، این است که «اهل ورع، اهل کار وکوشش هستند، نه اهل خانه نشستن و کاری با جامعه نداشتن!» زیرا میفرماید: «فلیعمل بالورع؛ یعنی اهل حرکتند، امّا با ورع در میان مردم زندگی میکند. یاران حضرت(ع) ورع را پشت کفة ترازو و در محلّ کار خود، همراه دارند.»
انتظار کشیدن ـ که از وظایف یاران امام مهدی(عج) است ـ یک حالت و عمل قلبی و درونی است که آثار و برکتهای فراوان بیرونی هم دارد. انسان منتظر، دائماً به در نگاه میکند. پیوسته در درون و باطن به عالم بالا نگاه میکند که آقایش چه زمانی تشریف میآورد.
پس اوّلین اثر انتظار، این است که انسان را دائماً به یاد منتظَر میاندازد؛ یعنی در حقیقت، انسان منتظِر، یک لحظه هم از یاد آن حضرت غافل نیست. دومین اثر، آماده شدن و مهیّا شدن برای آمدن امام زمان(عج) است. شخصی از امام صادق(ع) میپرسد: متی الفرج؛ آقاجان! گشایش و فرج شما اهل بیت(ع) چه زمانی است؟ امام فرمودند: «مالک و الفرج و انت ممن ترید الدّنیا!؟؛ تو را به فرج چه کار در حالی که از کسانی هستی که دنیا را میخواهند و دنیاطلبند؟! کسی میپرسد فرج چه زمانی است، که خود را برای آن ساخته و آماده کرده است. تو فرج را برای آن میخواهی که دنیایت آباد شود! مشکلات اقتصادی و سیاسی برود! تو خود آقا را نمیخواهی. آقا بیاید تا دنیایت را آباد کند. بنابراین پرسشت بیجاست!» پس مهم، آماده بودن برای ظهور است.
اثر سوم انتظار، لحظه شماریِ انسانِ منتظر برای آمدن آن حضرت(عج) است. لحظه لحظه میگوید: خدا کند تو بیایی!. اصلاً آمدن حضرت(عج) را در خواب میبیند. نه اینکه بگوید ـ نعوذبالله ـ آقا تا هزار سال دیگر هم ظهور نمیکند.
حضرت امام صادق(ع) در روایتی ویژگیها و برنامههای کسانی را که میخواهند از یاران امام زمان(عج) باشند، بیان کردهاند. «من سرّه ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق؛ هر کس خوشحال میشود و دوست دارد که درشمارِ یاران حضرت مهدی(عج) باشد، باید سه ویژگی داشته باشد: منتظر بودن، با ورع بودن، اخلاق کریمانه و بزرگوارانه داشتن».
آخرین وصی پیامبر خدا، دوازدهمین امام شیعه و چهاردهمین معصوم از خاندان رسالت، حضرت مهدی علیه السلام در سپیده دم نیمه ی شعبان سال 255 هجری در سامرا دیده به جهان گشود و انتظار مژده ای که پیامبر خدا و امامان از دو قرن پیشتر داده بودند، سرآمد.
نام آن حضرت، نام پیامبر خدا و کنیه ی او کنیه ی رسول خداست (محمد، ابوالقاسم) و توصیه شده که در عصر غیبت، از او به نامش یاد نشود، بلکه با القاب متعددی که دارد، مثل مهدی، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب الزمان، بقیة الله، قائم، خلف صالح و... نام برده شود.
پدرش «امام عسکری علیه السلام» و مادرش «نرجس» است که نام اصلی وی ملیکه، دختر یشوعا فرزند قیصر روم بود.
از آنجا که حکومت های ستمگر، طبق وعده ی روایات، زوال قدرت خود را در این مولود خجسته می دیدند و می دانستند که از نسل امام عسکری علیه السلام خواهد بود، پیوسته آن حضرت را زیر نظر داشتند. امام یازدهم نیز تولد این فرزند را از مردم کتمان می کرد تا دستگاه خلافت به وجود او پی نبرد. البته در همان دوران کودکی، برای آنکه شیعیان نسبت به امام بعدی بی خبر نباشند، امام زمان توسط پدر ارجمندش به برخی اصحاب خاص و مطمئن نشان داده می شد تا حجت خدا را بشناسند و بعدا دچار گمراهی نشوند.
امام زمان 5 ساله بود که پدرش امام عسکری به شهادت رسید. حضرت بر جنازه ی مطهر پدر نماز خواند و چون ماموران از وجود او با خبر شدند، در تعقیب او به منزل هجوم آوردند. ولی حضرت در یکی از سرداب های خانه از چشمها ناپدید شد و هرچه گشتند، او را نیافتند. (آن محل مقدس امروز در سامرا کنار حرم امام عسکری به نام «سرداب مطهر» موجود است) بدینگونه رابطه ی آشکار با مردم با حضرت مهدی علیه السلام قطع شد.
امام عصر علیه السلام از آن زمان تا سال 329 هجری، به مدت 69 سال (که دوره ی غیبت صغری نامیده می شود) از طریق چهار نماینده ی خاص، با مردم رابطه داشت و نامه ها، نیازها و سوال های آنان از طریق این نواب خاص به حضرت می رسید و پاسخ آن دریافت می شد. به نامه های آن حضرت «توقیعات» گفته می شود. نایب های ویژه ی او که در چهار نسل پیاپی واسطه ی میان امام و امت بودند، عبارت اند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح و علی بن محمد سیمری. با مرگ چهارمین سفیر خاص امام در سال 329، دوران غیبت کبری آغاز شد که تاکنون ادامه دارد و جانشینان حضرت، فقهای عادل و واجد شرایط در هر زمان اند.
حضرت مهدی علیه السلام هم اکنون از دیده ها پنهان است و ما در عصر غیبت به سر می بریم و از دیدن جمالش محرومیم. البته در این دوازده قرنی که از عمر آن حضرت می گذرد، اشخاص متعددی به خاطر صلاحیت و تقوا و عمل صالح، توفیق دیدار او را داشته اند. شوق دیدار او در همه ی دلها وحود دارد و شیعیان، در انتظار پایان دوره ی غیبت و فرا رسیدن «عصر ظهور»ند، تا به یاری او بشتابند.
عمر طولانی او از معجزات الهی است. وقتی ظهور کند، در چهره و نیروی یک مرد چهل ساله خواهد بود. در عصر غیبت، جهان از وجود او بهره مند می شود. او حجت خدا در عصر غیبت است و هرگز زمین خالی از حجت نخواهد بود.
ظهور او شرایطی دارد که وقتی فراهم باشد و خداوند اذن دهد، آن حضرت در روز جمعه ای از مکه و کنار خانه ی خدا ظهور می کند و تعداد 313 نفر از یاران خاص او از سراسر جهان بسرعت خود را به او می رسانند و با او بیعت می کنند و قیام جهانی او آغاز می شود.
امام زمان علیه السلام ذخیره ی الهی برای گسترش قسط و عدالت در سراسر جهان است. وقتی آن حضرت ظهور کند، امنیت، عدالت، رونق اقتصادی، وفور نعمتهای الهی در زمین، صلح و صفا و برادری و مساوات در سطح جهان برقرار خواهد شد. نصرت الهی پشتیبان اوست و جهان مسخر فرمان او می گردد و «حکومت واحد جهانی» تشکیل می شود و قانون خدا و احکام قرآن به نحو کامل در همه جای گیتی حاکم خواهد گشت و قدرت های ستم نابود خواهد شد.
وجود آن امام، مشخصات وی، مژده ی ظهورش، ویژگی اصحابش و چگونگی حکومتش، در روایات بسیار آمده و طبق روایات، عقیده ی به او مخصوص به شیعه نیست، بلکه روایات بسیار در کتابهای اهل سنت نیز درباره ی او نقل شده است.
به علاوه، عقیده به مهدویت و وجود یک نجات بخش در پایان عمر جهان. نه تنها در اسلام، بلکه در ادیان آسمانی دیگر هم مطرح است و همه ی فرقه ها به نحوی به یک «موعود» و «منجی» عقیده دارند و در انتظار یک مصلح جهانی به سر می برند. همین عقیده سبب شده که در طول تاریخ، بارها از سوی دروغگویانی ادعای مهدویت یا واسطه بودن بین امام و مردم اظهار شود و از این راه، فرقه های انحرافی و مسلک های ساختگی پدید آید. فرقه ی بهائیت و قادیانی گری دو نمونه از این گروه های منحرف است.
امام عصر علیه السلام هم اکنون زنده است و از آنچه در جهان و میان مسلمانان می گذرد با خبر است، هرچند دیده نمی شود و کسی از جای او و زمان ظهورش آگاه نیست. دیدار چهره ی او، به سختی میسر است، آن هم برای انسان های صالح و پاک، در صورتی که حضرت مهدی علیه السلام صلاح بداند.
برای زمان ظهور حضرت، نشانه هایی در روایات بیان شده که به «علائم ظهور» مشهور است و بروز آن نشانه ها، نشانه ی نزدیکی عصر ظهور است. فراگیری ظلم و جور در سطح جهان، پیدایش جنگ ها و فتنه ها و آشوب های ویرانگر، نا امنی در همه جا، رواج فساد و گناه در جامعه ها، گرانی و نابسامانی اوضاع اقتصادی و... از آن جمله است.
وقتی امام زمان علیه السلام ظهور کند، از مکه به سوی مدینه، سپس به سوی عراق و کوفه حرکت می کند. عیسای مسیح از آسمان فرود آمده، به او قتدا می کند. مرکز حکومتش کوفه خواهد بود. اما سپاه او سراسر جهان را فتح خواهد کرد. در شام و فلسطین و مناطق دیگر، نبردهای خونینی بین یاران او پیروان طاغوت ها پیش خواهد آمد. سرانجام، پیروز نهایی از آن اوست. زمین، گنجینه های خود را برای امام آشکار می سازد، امنیت همه جا حاکم می شود، ویرانی ها آباد و ستمگران نابود و مومنان عزیز می شوند.
آن حضرت چند سال (هفت یا هفتاد سال) حکومت جهانی خواهد داشت، سپس به شهادت می رسد و حکومت عدل او با بازگشت دوباره ی امامان معصوم ادامه می یابد. سپس عمر جهان به پایان رسیده، مقدمات قیامت فراهم می گردد.
در عصر غیبت، شیعیان وظیفه دارند که با «انتظار فرج»، زمینه ساز حکومت جهانی او شوند و از پیشگاه خدا، آمدن او را طلب کنند. انتظار فرج که از برترین عبادت ها به شمار آمده، همراه با اصلاح خود و جامعه و مبارزه با ستم و فساد و فراهم ساختن شرایط متناسب با «دولت کریمه ی» امام زمان علیه السلام است و منتظر مصلح، باید خودش هم صالح باشد!
.: Weblog Themes By Pichak :.